دکتر سید مهدی مصطفوی

دکتر سید مهدی مصطفوی

دکتر سید مهدی مصطفوی

دکتر سید مهدی مصطفوی

دکتر سید مهدی مصطفوی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر زیبا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

صد شهر دوری از دلم دیوار لازم نیست

یک بار گفتی میروم تکرار لازم نیست

 

وقتی دلت با من نباشد بودنت درد است

هر بار می گفتم بمان این بار لازم نیست

 

چیزی نگو تا بیش از این ها نشکنم دیگر

بی حرف بگذر بی وفا اقرار لازم نیست

 

حالا که آغوشم فقط در حکم زندان است

آزاد هستی بعد از این اجبار لازم نیست

 

با چشم هایی خیس راهی کردمت اما...

وقتی نمی خواهی مرا اصرار لازم نیست

 

پنهان نکن لبخند خود را موقع رفتن

عاشق نبودی بی گمان انکار لازم نیست

 

بگذار خوش باشد دلم با زخم تنهایی

بعد از تو میمیرد ولی تیمار لازم نیست

 

هرچند نزدیکی به من مانند پیراهن

صد شهر دوری از دلم دیوار لازم نیست..

 

طاهره اباذری هریس

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

نام تو ریخته است شکر در ترانه ام
بوی تو شور در غزل عاشقانه ام

از جمله داغ های جهان، داغت ای عزیز!
آورده ابرهای جهان را به خانه ام

باور نمی کنم که تو باشی، عزیز من!
کوهی که آرمیده چنین روی شانه ام

باور نداشتم که غم نازنین تو
آشوب افکند به من و آشیانه ام

دریای دور دست که از یاد برده ای
نام مرا که دورترین رودخانه ام

دستی برآر و مثل اناری مرا بچین
ترسم که انتظار کند دانه دانه ام

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۱
  • ۰

من از عهد آدم، تو را دوست دارم
از آغاز عالم، تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم، تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

برادر جان، ببین در خون و آتش مام میهن را
تفاوتهای بغض دوستان و بغض دشمن را

جهان بازیچه‌ی لبخند و تزویر است، باور کن
که گاهی پنبه راحت می‌بُرد حلقوم آهن را

بپرس از دختران مرده، تاریخ جهالت را
تپش‌ها در سکوت گورها، هنگام مردن را

بپرس "آزادی زن در نگاه غرب" یعنی چه؟
نخواهی یافت در انبارهای کاه، سوزن را

مپندارند ایران برکه‌ی آب گل آلودی ست!
که اقیانوس آرام است طوفان‌های دشمن را

مگو بید است، بلکه سَروی از جنس شهیدان است
درختی که به زانو در می‌آرد هر تبرزن را

جگرسوز است اما سخت‌تر از کوه خواهد کرد
غم سهراب اگر از پا نیندازد تهمتن را

برای عزت ایران و این خاک غرورانگیز
بیا تا واژه های "ما" بگیرد جای هر "من" را

برای عزت "جمهوری اسلامی ایران"
سزاوار است فروردین کنی هر سال بهمن را

​​

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

‌لکنت شعر و..پریشانی و..جنجال دلم
چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم

کاش می‌شد که شما نیز خبردار شوید
لحظه‌ای از من و از دردِ کهنسال دلم

از سرم آب گذشته‌ست، مهم نیست اگر..
غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم

عاشق نان و زمین نیستم این را حتما
بنویسید به دفترچه‌ی اعمال دلم

آه! یک عالمه حرف است که باید بزنم
ولی انگار زبانم شده پامال دلم

مردم شهر! خداحافظتان؛ من رفتم
کسی از کوچه‌ی غم آمده دنبال دلم

  • سید مهدی مصطفوی