دکتر سید مهدی مصطفوی

دکتر سید مهدی مصطفوی

دکتر سید مهدی مصطفوی

دکتر سید مهدی مصطفوی

دکتر سید مهدی مصطفوی

۱۰ مطلب با موضوع «هنری» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

آنانکه پاس حرمت حیدر نداشتند
ایمان بذات خالق اکبر نداشتند

گر با علی شدند مخالف عجب مدار
تصدیق ز ابتدا به پیمبر نداشتند

گوش همه ز فضل علی در غدیرخم
پر شد ولی چه سود که باور نداشتند


چندی به احمد ار گرویدند از نفاق
جز ملک و مال مقصد دیگر نداشتند

هرگز نداشتند به محشر عقیده‌ئی
ور نه چگونه خوف ز محشر نداشتند

کردند هر جفا که برآمد ز دستشان
ز آنرو که اعتقاد به کیفر نداشتند

 

دین ثابت از علیست بلی آن فراریان
قدرت به فتح قلعهٔ خیبر نداشتند

در رزم خندق آن همه لشگر بجز علی
مردی حریف عمرو دلاور نداشتند

بی‌شک مقرر است بدوزخ حمیمشان
آنانکه حب ساقی کوثر نداشتند

قومی دلیل راه شناسند ز ابلهی
آن فرقه را که ره سوی داور نداشتند

من خاک پای پاکدلانی که جان و سر

دادند و دل ز مهر علی (ع) برنداشتند

جوید "صغیر" یاری از آن شه که انبیاء
جز او پناه و ملجأ و یاور نداشتند. 

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

خائنین به ایران یکی یکی دارن از لونه هاشون میان بیرون (عکس وطن فروش بی وجود برزو ارجمند)

یکی از فرصت هایی که ناآرامی ها اخیر ایران ایجاد کرد رو شدن چهره ی واقعی خیلی از دولیبریتی های بی وطن شد یکی از این اراذل برزو ارجمند است که البته قبلا هم لگدپرانی هایی داشت اما الان علنا داره دستی که بهش غذا داده رو گاز میگیره، #برزو ارجمندِ گربه صفت

خائنین به ایران یکی یکی دارن از لونه هاشون میان بیرون (عکس وطن فروش بی وجود برزو ارجمند)

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

صد شهر دوری از دلم دیوار لازم نیست

یک بار گفتی میروم تکرار لازم نیست

 

وقتی دلت با من نباشد بودنت درد است

هر بار می گفتم بمان این بار لازم نیست

 

چیزی نگو تا بیش از این ها نشکنم دیگر

بی حرف بگذر بی وفا اقرار لازم نیست

 

حالا که آغوشم فقط در حکم زندان است

آزاد هستی بعد از این اجبار لازم نیست

 

با چشم هایی خیس راهی کردمت اما...

وقتی نمی خواهی مرا اصرار لازم نیست

 

پنهان نکن لبخند خود را موقع رفتن

عاشق نبودی بی گمان انکار لازم نیست

 

بگذار خوش باشد دلم با زخم تنهایی

بعد از تو میمیرد ولی تیمار لازم نیست

 

هرچند نزدیکی به من مانند پیراهن

صد شهر دوری از دلم دیوار لازم نیست..

 

طاهره اباذری هریس

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

نام تو ریخته است شکر در ترانه ام
بوی تو شور در غزل عاشقانه ام

از جمله داغ های جهان، داغت ای عزیز!
آورده ابرهای جهان را به خانه ام

باور نمی کنم که تو باشی، عزیز من!
کوهی که آرمیده چنین روی شانه ام

باور نداشتم که غم نازنین تو
آشوب افکند به من و آشیانه ام

دریای دور دست که از یاد برده ای
نام مرا که دورترین رودخانه ام

دستی برآر و مثل اناری مرا بچین
ترسم که انتظار کند دانه دانه ام

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۱
  • ۰

من از عهد آدم، تو را دوست دارم
از آغاز عالم، تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم، تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

برادر جان، ببین در خون و آتش مام میهن را
تفاوتهای بغض دوستان و بغض دشمن را

جهان بازیچه‌ی لبخند و تزویر است، باور کن
که گاهی پنبه راحت می‌بُرد حلقوم آهن را

بپرس از دختران مرده، تاریخ جهالت را
تپش‌ها در سکوت گورها، هنگام مردن را

بپرس "آزادی زن در نگاه غرب" یعنی چه؟
نخواهی یافت در انبارهای کاه، سوزن را

مپندارند ایران برکه‌ی آب گل آلودی ست!
که اقیانوس آرام است طوفان‌های دشمن را

مگو بید است، بلکه سَروی از جنس شهیدان است
درختی که به زانو در می‌آرد هر تبرزن را

جگرسوز است اما سخت‌تر از کوه خواهد کرد
غم سهراب اگر از پا نیندازد تهمتن را

برای عزت ایران و این خاک غرورانگیز
بیا تا واژه های "ما" بگیرد جای هر "من" را

برای عزت "جمهوری اسلامی ایران"
سزاوار است فروردین کنی هر سال بهمن را

​​

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی

از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی

گاهی اگر در چاه مانند پدر آه

اندوه مادر را حکایت کرده باشی

گاهی اگر زیر درختان مدینه

بعد از زیارت استراحت کرده باشی

گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا

آیینه یی را غرق حیرت کرده باشی

در سال های سال دوری و صبوری

چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی

حتی اگر بی آن که مشتاقان بدانند

گاهی نمازی را امامت کرده باشی

یا در لباس ناشناسی در شب قدر

از خود حدیثی را روایت کرده باشی

یا در میان کوچه های تنگ و خسته

نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی

پس بوده یی و هستی و می آیی از راه

تا حق دل ها را رعایت کرده باشی

پس مردمک های نگاه ما عقیم اند

تو حاضری بی آن که غیبت کرده باشی! 

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

نشستم عشق را معنا کنم دل گفت یا زینب
نشستم دیده را دریا کنم دل گفت یا زینب
نشستم یادی از زهرا کنم دل گفت یا زینب
قیامت خواستم برپا کنم دل گفت یا زینب

زنی عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش کشد بار امامت را

همینکه لحظه ی از او نوشتن شد قلم لرزید
از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزید
به خود گفتم به سویش گام بردارم قدم لرزید
حریمی محترم کز حرمتش صدها حرم لرزید

خداوندا حریمی اینچنین را کیست سلطانش
هزاران جان فدای او هزاران تن به قربانش

نخوانش زینت بابا بگو جان علی زینب
نگو دختر بخوانش مرد میدان علی زینب
سر و سامان مولا روح و ریحان علی زینب
علی دستان الله است و دستان علی زینب

علی را آنچنان در پوست و در خون خود دارد
که گویا جسم زینب یک علی در کالبد دارد

سلام ای روز میلادت هم اشک چشم ها جاری
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بین چشم هایت شوق دیداری
و این یعنی حسینت را تو خیلی دوست میداری

هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را
که می خواند طپش های دلت نام برادر را

کجا وصف کسی همچون تو در قاموس من باشد
که مداح مقامات تو باید پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسین است و حسن باشد
کدامین زن شبیه تو چنین مردانه زن باشد

کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد

اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری
همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری

به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست

چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست

میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست

الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت
چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت
شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت
که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت

و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند
در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند

مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد
دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد...

دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات
میان خنده ها می ریخت اشک عمهٔ سادات

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

پویش «#میمیرم_برات» به منظور پاسداشت ارزش پرچم جمهوری اسلامی ایران و جایگاه آن در تقویت همبستگی ملی و اجتماعی به همت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و با مشارکت شبکه یک سیما برگزار می‌شود.

ویژه برنامه «#میمیرم_برات» در قالب پویش مردمی در فضای مجازی به صورت ارسال عکس، فیلم، صوت و دلنوشته با محوریت گرامیداشت پرچم جمهوری اسلامی  ایران و حمایت از تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی 2022 قطر درحال برگزاری است.

برای شرکت در این پویش، عکس، فیلم و صوت‌های خود را به شماره 09108994542 ارسال کنید. همچنین می‌توانید دلنوشته‌های خود را به شماره 300001 بفرستید.

پویش میمیرم برات

آثار ارسالی هر روز در سه بازه زمانی 12، 16 و 18 به مدت بیست دقیقه از شبکه یک سیما پخش خواهد شد و در پایان هر روز، به قید قرعه به بیست نفر هدایایی تعلق می گیرد.

  • سید مهدی مصطفوی
  • ۰
  • ۰

مهدی فخیم‌زاده: من را تهدید می‌کنید که به نظام لگد بزنم؟!

سلبریتی با شرف مهدی فخیم زاده

مهدی فخیم‌زاده کارگردان و بازیگر مشهور و قدیمی:

من را تهدید می‌کنید؟! خانواده‌ام را تحت فشار قرار می‌دهید؟! برای چه؟! برای اینکه به نظام لگد بزنم؟!

آنقدر باشرف هستم که به سفره‌ای که از آن نمک خورده‌ام، بی‌حرمتی نکنم

با تمام مشکلات، وطنم را و انقلاب امام  خمینی را دوست دارم.

و عاشق آقای خامنه ای هستم

  • سید مهدی مصطفوی